مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم باد تنها بود، اما خار و خسها را عقب زد تـاخـتـنهـای عـلـیِ اکـبـرت آمد به یادم بحث عقل و عشق شد، هر کس بیانی، داستانی من تـرکهای لـب آبآورت آمد به یادم «لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّون» لحظههای سرخ بعد از اصغرت آمد به یادم جویباری بر شکوه کوه مستحکم میافزود اشکهای از رجز محکمترت آمد به یادم گفت سعدی دیده با چشم خودش میرفت جانش من وداع آخرت با خواهرت آمد به یادم باغبان با طفل گفت: این سیب! دیگر شاخه نشکن! قصهٔ انگـشتت و انگـشـترت آمد به یادم روضهخوان میگفت: یا مهدی! محبان تو هستیم از محبان آنچه آمد بر سرت آمد به یادم |